به روز ترین مقالات و ترفند ها را می توانید در سایت onlineamoozan مشاهده کنید.
یکی از مهمترین مباحث در بازاریابی، جایگاه سازی در ذهن مخاطب و پیدا کردن جایگاه یک برند نزد مشتریان است. این مساله در عین سادگی ظاهر، پیچیدگیهای بسیاری دارد که لازم است هر بازاریابی پیش از طراحی استراتژی با ظرافتهای جایگاه سازی (پوزیشنینگ) آشنا شود.
تفاوت (Positioning) و (STP) چیست؟
عبارت STP مخفف این سه کلمه است؛ Segmentation ،Targeting و Positioning
در اس.تی.پی به شرکتها توصیه شده ابتدا مشتریان را با توجه به خصیصههای مشترک طبقهبندی کنید، سپس بازارهای هدفتان را در این دسته بندی شناسایی کنید و در نهایت محصول یا محصولات را برای هر بازار در ذهن مخاطب جایگاهسازی کنید.
این متد که سالها بعد از بیان تفکر ال ریس و جک تروت به دنیا معرفی شد، یک تفاوت عمده با Positioning ال ریس و جک تروت دارد. این تفاوت در «چه چیزی را در ذهن مشتریان جایگاه سازی کردن» است.
کاتلر و آرمسترانگ در STP میگویند: «محصول را در ذهن مخاطب جایگاه سازی کنید.» این به نوعی تکرار حرف «رزریف» در تبلیغات (Unique Selling Proposition_ USP) است در صورتی که ال ریس و جک تروت معتقدند برند باید در ذهن مخاطب جایگاه سازی شود.
برای آن که تفاوت این دو بهتر درک شود، باید به اختلاف نگرش این دو در مورد محصول جدید توجه کرد؛
در متد STP هر سازمان میتواند یک محصول جدید را زیر مجموعه برند سازمانش ایجاد کند و به فروش برساند.
در واقع اس.تی.پی چند محصولی را ترویج میکند که در انتها باعث از بین رفتن تمرکز برند سازمان میشود. ولی ال ریس و جک تروت معتقدند اگر سازمانی تعدد تولیدات و یا خدمات دارد، باید برای هر محصول یا خدمت یک برند متفاوت داشته باشد و آن را با برند خودش به فروش برساند.
ال ریس و جک تروت معتقدند افراد با «جایگاه» فکر میکنند (احساس نیاز) و با برند خرید میکنند.
لذا محصولات جدید زمانی برای سازمان اصلی موفقیت میآورند که با برند جدید معرفی شوند. این موضوع باعث میشود برند تازه در آن جایگاه بتواند خودش را به عنوان «برند اول» مطرح کند و به موفقیت چشمگیر برسد
ادامه مطلب
درباره این سایت